برو بخواب تو خونه
دوای تو همینه
تا که بشی سلامت
شاد و خرم و راحت
شهرزاد فراهانی-نغمه ها٣
برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 212 تاريخ : پنجشنبه 31 تير 1395 ساعت: 3:40
برای نشویق کودکان و دانش آموزان به کتاب و کتاب خوانی، یا به عنوان جایزه برای نمره های خوب کاردستی عروسک ریزه میزه را به کمک هم درست .......می کنیم.
به جابی خرید اسباب بازی بچه ها با هم کاردستی خوشکل و ارزان قیمت هواپیما را درست کنیم برای این کار ابتدا......
برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 198 تاريخ : پنجشنبه 31 تير 1395 ساعت: 3:40
شاید فکر کنید این جانور ابعاد قابل توجهی دارد اما این هزارپایان جواهرنشان که عاقبت نیز به پروانه تبدیل می شوند بیش از آنچه تصورش را نمایید کوچک هستند و همین خاطر پیدا کردنشان در انبوه شاخ و برگ درختان بسیار دشوار است.
نکته دیگر در مورد این گونه خاص سرعت بالایش در قیاس با موجودات هم رده خود است، چراکه این کرم ها در یک چشم بر هم زدن از مقابل دیدگان شما دور می شوند. نکته ای جالب این که در زیر سطح شیشه ای بدن این جانور نیز برآمدگی هایی به چشم می خورند که از داخل پوشش سخت آن سر بر آورده اند.
این بیرون زدگی ها بسیار شکننده هستند و به راحتی هم از بدن جانور جدا می شوند. کافی است با دو انگشت خود یکی از آنها را فشار دهید تا مایع لزجی که درونش است با اندک اشاره ای بیرون بریزد. این برآمدگی های قابل جدا شدن و ماده مخاطی درون آنها ظاهرا نوعی مکانیزم دفاعی هستند که جانور را در برابر موجودات دیگر حفظ می کنند.
البته تردیدی نیست که این مکانیزم در نوع خود بسیار سودمند و دفاعی است چراکه هزارپایان جواهرنشان هیچ گونه ابایی از پرسه زدن روی درختان و شاخ و برگ آن ها ندارند و این درحالی است که گونه های معمولی هزارپایان معمولا در زیر برگ ها خود را پنهان می کنند.
این نوع هزارپایان خانواده ای دیگر هم دارند که نیش زهر آگینی دارند و می توانند دشمنان را با یک نیش بکشند این نوع کند تر از جواهر نشان حرکت می کنند و چون سرعت نیش زهرآگینی ارند نیازی به تند حرکت کردن ندارند و به یک باره دشمنان را نابود می کنند.
اما در پاره ای از موارد نیز، هزارپا فرایند تبدیل شدن به پروانه را درون پیله اش آغاز کرده که با چنین سرنوشتی روبرو گردیده و آنچه می بینید صرفا پوسته ای درخشان و زیبا از بدن یک هزارپای جواهر نشان است که درون پیله اش قرار دارد و هیچگاه به پروانه تبدیل نمی شود.
[email protected]
شهرزاد فراهانی-سایت قطره
. یک پستان دار آبزی که با بدن دوکی شکلم، در آب شنا می کنم.گوش ها ی من کوچک اما چشمانم بسیار درشت و زیبا است.و....
برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 260 تاريخ : پنجشنبه 31 تير 1395 ساعت: 3:40
در قرون گذشته انسان ها توانستند به آرزویی که سال ها داشتند دست پیدا کنند و خود را به آسمان و فضا برسانند.
1957 میلادی،پرواز اسپوتنیک: روس ها توانستند به عنوان اولین کشور قمر اسپوتنیک را در مدار اطراف زمین قرار دهند. روزنامه ها نیز این رویداد مهم را تیتر اول خود قرار دادند. آمریکایی ها این واقعه مهم را مرحله ای جدید در جنگ سرد و جنگ قدرت آمریکا و شوروی سابق(روسیه فعلی) به حساب آوردند.
1961 میلادی،اولین انسان در فضا: یوری گاگارین فضانورد روسی،اولین انسانی بود که توانست با سفینه در مدار بالا زمین حرکت کند
1962 میلادی،اآمریکایی ها در فضا: هم چنین در سال 1962 میلادی تنها پس از چند روز که روس ها فضانورد خود را به آسمان فرستادند آمریکایی ها نیز جان گلن را به فضا فرستادند.
1965 میلادی، راه پیمایی در فضا: الکسی لئونوف فضانورد روس با سفینه خود در اسفند ماه همین سال در فضا قرار گرفت و پس از این که ازسفینه خارج شد راهپیمایی کرد. سه ماه بعد آمریکایی ها هم بیکار ننشستند و ادوار وایت فضانورد خود را برای راه پیمایی به فضا فرستادند.
1969 میلادی ،مقصد کره ماه: در تیر ماه همین سال ،آرزوی فرود انسان در کره ماه به تحقق پیوست. کالینز ،آمسترانگ و آلدرین با سفینه آپولو که با موشک به ماه فرستاده شده بود بر سطح کره فرود آمدند.جای پای چپ آلدرین بر خاک ماه نمادی از افتخار ملی بشریت است.
1981 میلادی، شاتل فضایی: اولین فضا پیما بشر با نام فضاپیما((کلمبیا)) در این سال به فضا پرتاب شد. فضاپیما ها یا شاتل ها با موشک به فضا پرتاب می شوند. پس از انجام ماموریت این سفینه ها درست مانند هواپیما در سطح باند فرودگاه مخصوص فرود می آیند.
حیوانات خانگی عجیب و غریب شاید جذاب باشند و رفتاری منحصر به فرد و ارتباط پیچیده ای با صاحب خود برقرار کنند...
برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 198 تاريخ : چهارشنبه 30 تير 1395 ساعت: 14:54
چشم چشم دو شیشه
می دونم می گی نمی شه
بهت می گم که می شه
از آهن و از شیشه
چوب توش نداره
رو گردنش سواره
دستم می گیرم
دور دورا رو می بینم
بگو که ما چی داریم
اسمشو چی می ذاریم؟
چشم چشم دو شیشه
به ما بگو چی می شه
شهرزاد فراهانی-نغمه ها
کودک و نوجوان...
برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 184 تاريخ : چهارشنبه 30 تير 1395 ساعت: 14:54
اردک تا چشم هاش و باز کرد دنبال مامانش گشت از خودش پرسید: مامان من کجاست؟ اردک کوچولو تصمیم گرفت خودش بره و مامانش و پیدا کنه، رفت و رفت تا رسید به سگ مزرعه.
اردک کوچولو به گربه گفت: خانم گربه شما مامان من و ندیدین.آخه مامانم و گم کردم. گربه گفت: نه اردک کوچولو. من از صبح اینجام و مادر تورو ندیدم. اردک کوچولو با ناراحتی تشکر کرد و رفت. دوباره به راهشون ادامه دادند تا به میمون بازیگوش رسید.
تهیه: شهرزاد فراهانی
سیمین همیشه عصبانی بود و حرف های بد می زد برای همین هیچ کس باهاش دوست نمی شد و همیشه در حیاط کودکستان تنها بود تا این که....
برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 198 تاريخ : چهارشنبه 30 تير 1395 ساعت: 14:54
یک شاخه گل سرخ آوردم از بیابان
با دست خود نشاندم او را میان گلدان
گلدان کوچکم را هر روز آب دادم
بردم میان ایوان خوب آفتاب دادم
چون روی شاخه او تک تک جوانه سر داد
شادی به باغ قلبم چون موج بال و پر زد
وقتی جوانه اش داد گل های سرخ و زیبا
با چشم خویش دیدم پاداش زحمتم را
شهرزاد فراهانی-نغمه ها
برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 181 تاريخ : سه شنبه 29 تير 1395 ساعت: 3:08
امروز صبح که از خواب بیدار شدم هیچ کس خونمون نبود. چند بار مامانم و صدا کردم ولی جوابی نداد یادم اومد که مامانم کلی خرید داشته،آخه فردا یه عالمه مهمون داریم.
خیلی گرسنم شده بود دریخچال و که باز کردم چشمم به شیرینی های خوشمزه خامه ای افتاد به جای صبحانه یک عالمه شیرینی و شکلات خوردم. اگه مامانم بود به من اجازه نمی داد این همه شکلات و کاکائو بخورم همیشه بهم می گه دندونات خراب می شه و باید بری دندون پزشکی هم کلی پول باید بدیم هم یه عالمه درد بکشی.
ولی من اون موقع اصلا حرف مامانم یادم نبود فقط دوست داشتم تا مامانم نیومده یه عالمه شیرینی بخورم و مطمئن بودم دندونم اصلا درد نمی گیره. ظهر که مامانم اومد خیلی خسته بود منم به مامانم تو کارخونه کمک کردم.
مامانم برام بستنی خوشمزه خریده بود. مامانم گفت: حالا که ان قدر پسر خوب و منظمی بودی منم برات یه بستنی خوشمزه خریدم. منم از مامانم کلی تشکر کردم و بستنی و خوردم. مامانم مشغول شام درست کردن تو آشپزخونه بود که یه هو دندونم درد گرفت واشکم در اومد.
مامان....مامان..... آی دندونم. آی دندونم......
منم خیلی ترسیده بودم ولی آقای دکتر با من کلی حرف زد که باید شجاع باشم. دکتر مهربون دندونم و پانسمان کرد و بهم دارو داد و گفت: همیشه باید به اندازه شیرینی جات بخوری تا دندونات خراب نشه. هروقت شیرینی یا ترشی مثل (لواشک) خوردی باید دندونات و مسواک کنی و نخ دندون بکشی، تا دیگه هیچ وقت دندونات خراب نشه.
من اون شب با درد خوابیدم و فردا که خاله هام و دایی هام اومدن خونمون .و من نتونستم با بچه ها بازی کنم چون دندونم درد گرفته بود وهیچی هم نتونستم بخورم.
حالا تصمیم گرفتم همه چیز و به اندازه بخورم و هرشب و روز بعد از خوردن چیزهای شیرین و ترش مسواک بزنم و از نخ دندون استفاده کنم.
شهرزاد فراهانی
سیمین همیشه عصبانی بود و حرف های بد می زد برای همین هیچ کس باهاش دوست نمی شد و همیشه در حیاط کودکستان تنها بود تا این که....
برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 258 تاريخ : سه شنبه 29 تير 1395 ساعت: 3:08
برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 247 تاريخ : دوشنبه 28 تير 1395 ساعت: 4:18
عبدالمطلب برای سپاس گذاری به درگاه الهی،گوسفندی را قربانی کرد تا با آن از مهمانان پذیرایی کند. هنگامی که قریشیان از او پرسیدند: نام فرزندت را چه گذاشته ای؟
عبدالمطلب پاسخ داد: نام فرزندم محمد (ص) است. سال ها بعد یکی از یهودیان مدینه با پیامبر روبرو شد و با دیدن چهره محمد ایستاد و گفت:
ای محمد، نام و نشانه های شما را در تورات خوانده ام. برای چه شما را محمد، احمد، بشیر و نذیر نامیده اند؟
پیامبر رحمت فرمودند: من محمدم زیرا مردمی که در روی زمین زندگی می کنند و مرا می شناسند، رفتار و گفتار مرا ستایش می کنند. و من احمدم، زیرا فرشتگان آسمان بیش از اهل زمین درستایش من سخن می گویند.
و من بشیرم، زیرا مردم با ایمان رابه بهشت و نعمت های آن بشارت می دهم. و من نذیرم، چون مردم را از دوزخ و عذاب های خداوند در آن می ترسانم.
برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 158 تاريخ : دوشنبه 28 تير 1395 ساعت: 4:18
حواصیل (مرغ ماهی خوار) پرنده ای است پابلند که در آب شیرین یا آب ساحلی زندگی می کند. این پرندگان از جانوران کوچک روی زمین تغذیه می کنند.
این پرندگان، در آسمان آهسته و بسیار زیبا پرواز می کنند. گرچه حواصیل ها با برخی پرندگان از دیگر خانواده ها ازجمله درنا، اکراس، و کفچه نوک همانندی دارند. اما این پرنده ها که هنگام پرواز گردن خود را به صورت کشیده و به سوی جلو می گیرند، حواصیل ها گردنشان را بالا و به سوی عقب می گیرند.
انواع حواصیل ها:
حواصیل خاکستری: پرنده ای بزرگ جثه به وزن ١تا ٢ کیلوگرم است و قامتی بین ٩٠ تا ١٠٠ سانتی متر دارد و فاصله بین دو سر بال هایش به ١٧٥ تا ١٩٥ سانتی متر می رسد. بیش تر پره قسمت فوقانی بدن خاکستری و در پایین سفید رنگ است و پرندگان بالغ سری سفید با نوار چشمی پهن سیاه و کاکلی باریک و بلند دارند.
حواصیل سفید:حواصیل سفید بزرگ پرنده ای بزرگ جثه با ١٤٥ سانتی متر طول است که اندکی همانند حواصیل ارغوانی است. ولی این پرنده بیش ترین طول و بزرگ ترین جثه را در میان همه دیگر حواصیل ها دارد و در حالت ایستاده قدی برابر با قد یک انسان بالغ دارد. حواصیل سفید کوچک برخلاف نوع بزرگ آن قدی در حدود 60 سانتی متر دارد و منقار و پاهایی سیاه دارد و انگشتانش به رنگ زرد است.
حواصیل تیره: این نوع حواصیل ها منقاری نوک تیز و بال پهن و گردی دارند و هنگام پرواز گردن را روی شانه جمع می کنند. دمشان نسبتا کوتاه است و نر و ماده آن شبیه به هم هستند. بال های پهن و گرد و دمی نسبتا کوتاه دارند. روی سر، شانه و یا گردن بعضی از آنها پرهای زینتی بلندی دیده می شود.
حواصیل ارغوانی: این نوع هم ٨٠ سانتی متر طول دارد. بال ها و اندازه بدنش کوچک تر و تیره تر از حواصیل خاکستری است. سری بزرگ، گردنی باریک و دراز و مامانند دارد پرهای بلوطی روشنی در پشتش مشاهده می شود. سر و گردن قرمز بلوطی است و کاکل سیاهی روی سر دارد.
از انواع دیگر آن:
حواصیل سبز، بوتیمار کوچک، بوتیمار بزرگ حواصیل هندی و تاج سیاه می باشند.
شهرزاد فراهانی- بچه های دریا
. یک پستان دار آبزی که با بدن دوکی شکلم، در آب شنا می کنم.گوش ها ی من کوچک اما چشمانم بسیار درشت و زیبا است.و....
برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 260 تاريخ : دوشنبه 28 تير 1395 ساعت: 4:18
میون تیکه ابرا تو آسمون اون بالا
رنگین کمون زیبا شده دوباره پیدا
آبی اش به رنگ دریا دریای پاک و زیبا
سبزش به رنگ سبزه سبزه دشت و صحرا
قرمز و زرد و نیلی سه رنگ رنگین کمان
بنفش است و نارنجی دو رنگ دیگر آن
رنگین کمون چند رنگ؟
هفت رنگه هفت رنگ اون قشنگه
کانال کودک و نوجوان تبیان
شهرزاد فراهانی-کتاب نغمه ها
برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 673 تاريخ : يکشنبه 27 تير 1395 ساعت: 4:17
سیمین وسط حیاط کودکستان ایستاده بود . بچه ها در حیاط بازی می کردند ولی سیمین با هیچ کس بازی نمی کرد.صورت سیمین از عصبانیت قرمز شده بود، چون سارا و مینا دوست نداشتند با او بازی کنند.
سیمین باعصبانیت داد می زد:ای دختر بد ،ای دختر بد.
خانم ناظم تا صدا را شنید جلو آمد و پرسید: چرا داد می زنی؟ چرا ان قدر عصبانی هستی؟
سیمین باز هم داد میزد و بلند بلند می گفت: آخه این ها من را بازی نمی دهند
خانم ناظم به آرامی گفت: پس بهتره بری و باهاشون حرف بزنی ولی نه با عصبانیت .
سیمین به خانم ناظم گفت: الان هم دارم همین کار و می کنم دارم باهاشون حرف می زنم.
خانم ناظم گفت: نه عزیزم، تو داری فریاد می زنی و حرف بد می زنی. این جوری هیچ کس حرف تو را گوش نمی دهد. سیمین زیر چشمی با صدا آروم به خانم ناظم گفت: ای بی ادب ها . ای بی ادب ها.
خانم ناظم سر تکان داد وبه سیمین گفت:این طوری هم نشد تو بازهم حرف بد زدی.
ساراو مینا دوان دوان پیش خانم ناظم آمدند.خانم ناظم گفت:حالا که بچه ها آمدند با هم بازی کنید و دیگه به هم حرف بد نزنید. سیمین تصمیم گرفت هیچ وقت حرف بد نزنه وبد اخلاق نباشه چون اون موقع هیچ کس دوستش نداره وتنها می مونه .
وقتی این قول و داد دوباره دوستانش باهاش دوست شدند و کلی تو حیاط کودکستان با هم بازی کردند بچه ها هیچ وقت عصبانی نباشید و به هم حرف بد نزنید تا یک عالمه دوستان خوب داشته باشید.
روزی از روزها گرگ بدجنسی بود که روباهی زند گی می کرد روابه به دنبال راه حل بود تا از دست گرگ فرار کند تا این که......
برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 255 تاريخ : يکشنبه 27 تير 1395 ساعت: 4:17
من در استان سیستان و بلوچستان قرار دارم. و از سه بخش وسیع تشکیل شده ام که عبارتند از: هامون هیرمند،هامون صابری و هامون پازوک. بخش زیادی ازهامون پوزک و صابری در خاک افغانستان قرار دارد و باقی مانده در خاک ایران قرار دارد.
من یک منبع آبی مناسب برای مصارف کشاورزی و دامداری مردم منطقه به شمار می آیم.اطراف من پوشیده ازچمن زارسرسبزی است که منبع اصلی تغذیه هزاران راس دام محسوب می شود. حدود 225 گونه پرنده، در اطراف من زندگی می کنند که 80 نوع آن ها مهاجر و مابقی بومی هستند. حدود 28 نوع گیاه آبزی در کنار من به چشم می خورد که خاصیت دارویی ،غذایی و علوفه ای دارند.
از مهم ترین گیاهان اطرف من، اشک، هزار نی، لویی، قمیش، چمن شور ساحلی، گز، جگن و قمیش می توان نام برد. من منبع در آمد بسیاری از مردم سیستان و بلوچستان هستم چون بومیان این منطقه با صید ماهی و شکار پرندگان زندگی خود را می گذراند. هم چنین بسیاری از روستاییان که در اطراف من زندگی می کنند با فروش علوفه ها که ر اطراف من می روید زندگیشان را می گذرانند.
حتی عده ای دیگر هم از برگ نی اطراف من، برای بافتن حصیر و ساخت قایق های محلی استفاده می کنند.
koodak.tebyan.com
شهرزاد فراهانی-بچه های دریا
ماهی عجیبی که با حرکت عجیب خود راه می رود این حیوان فاقد چشم است و به کک باله های خود حرکت می کند.......
برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 162 تاريخ : يکشنبه 27 تير 1395 ساعت: 4:17
شاپرک قشنگی رو دامنم نشسته
خسته شده گمونم بال و پرش رو بسته
دلم می خواد همیشه رو دامنم بمونه
خیال کنه لباسم براش شده یه خونه
گل های رودامنم بالشت خوابش بشن
چین چین های دامنم بند های تابش بشن
دلم می خواد همیشه رو دامنم بمونه
خیال کنه لباسم براش شده یه خونه
شهرزاد فراهانی-کتاب نغمه ها
برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 596 تاريخ : شنبه 26 تير 1395 ساعت: 10:14
سلام من یک فک هستم. یک پستان دار آبزی که با بدن دوکی شکلم، در آب شنا می کنم. گوش هایم کوچک اما چشمانم بسیار درشت و زیبا است.
فک ها در برابر سرما بسیار مقاوم هستیم چون موهای کوتاهی سطح بدن ما را پوشانده که پوست ما رادر برابر سرما محافظت می کند.
اگر دست شکارچی ها به ما نرسد می توانیم تا 35 سال و کمی بیش تر هم زندگی کنیم.
اما شکارچی دشمنان اصلی ما هستند دوستان من را شکار می کنند تا از پوست و گوشتشان استفاده کنند.
حتی بعضی از صیادها فکر می کنند ما ماهی های دریا را می خوریم و چیزی برای آن ها نمی گذاریم. نمی دانم چرا این طور فکر می کنند؟ شاید نمی دانند اگر ما فک ها، در دریا نباشیم دریا پر از آبزیان بیماری زا می شود. آلودگی، سراسر دریا را فرا می گیرد. و موجودات دریایی از بین می روند. البته ما دشمنان دیگری هم داریم. مثل:نهنگ،کوسه ها و خرس های قطبی.
اما آن ها فقط در صورت نیاز ما را شکار می کنند. در حالی که انسان ها علاوه بر کشتن ما، آب دریا را هم آلوده می کنند و باعث مسمومیت و مرگ و میر می شوند. هر فک ماده در سال می تواند 2 تا 3 بچه بیاورد. بچه ها 6 ساعت پس از تولد می توانند در آب شنا کنند. آن ها عاشق بازی و جست و خیز هستند.
شهرزاد فراهانی-دیجیاتیو
آگاما نوعی از مارمولک است که در مناطق کوهستانی و جنگلی آفریقا جنوبی زندگی می کند و اندازه ای حدود 25 سانتی متر و یک تاز پشتی نازک دارند ....
برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 174 تاريخ : شنبه 26 تير 1395 ساعت: 10:14
ملخک یکی خورد و یکی برد.تشکر هم نکرد.
روز دوم قدقدا خانم گفت: امروز هم مهمان ما باش،ولی تو که خوب می پری پرا نمی روی از مزرعه گندم برداری؟ روز سوم قدقدا به ملخک گفت: نه دیگه این دانه ها غذا برای جوجه کوجولو من است نمی ذارم هر روز بیای و دانه ببری و جوجه کوچولوها گرسنه بمونند. اما باز هم ملخک گوش نکرد و رفت سراغ جوجه ها وخواست دانه برداره که خانم قددا پرید که ملخک را بگیرد.
اما ملخک جستی زدو پرید روی دیوار و فرار کرد.
خانم قدقدا گفت:یه بار جستی ملخک...
فردا صبح باز هم ملخک چند بار آمد و دانه ها را برداشت و جستی زد و رفت.قدقدا هم کاری نتوانست بکند.ملخک به خانم قدقدامی خندید .
قدقدا خانم به او گفت؟ دو بار جستی ملخک...
قد قدا خانم نشست و نقشه ای کشید . روز بعد رفت و پشت یک جعبه قائم شد ،ملخک که دیدخبری از قدقدا نیست با خیال راحت راحت آممد و کنار جوجه ها مشغول خوردن شد. یک مرتبه قدقدا خانم پرید و ملخک را به نوک مش گرفت ملخک هر چه دست و پا زد نتوانست خودش را نجات بدهه. قدقدا خانم ملخک را انداخت تو ظرف آب و گفت؟":حالا حسابی دست و پا بزن تا بفمی کارت اشتباه بوده جوجه ها دانه ها را خوردند و کنار سطل آب رفتند و ملخک را نگاه کردند. بعد دست و پایش را گرفتند و از آب بیرون کشیدند.
شهرزاد فراهانی-مجله کودک
آسمان با صدای گریه زمین از خواب بیدار شد. تا چشم باز کرد دید چیز سیاهی اطراف زمین را گرفته است که به سختی دیده می شود...
برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 225 تاريخ : شنبه 26 تير 1395 ساعت: 10:14
تیک تاک ساعت
داره می شماره
شاید خوابیده
شاید بیداره
اما من هیچوقت
تسلیم نمیشم
از خواب خرگوش
یهو پا میشم
میون دستم
یه دونه مسواک
میکروب شد هلاک
دندون پاک پاک
به فکر فردام
توی مدرسه
هرکی منو دیده
ازم بپرسه :
چه دندونایی!
چقدر سفیدن
اینا دندونن
یا مرواریدن؟
خب دیگه دیره
باید بخوابم
با لب خندون
فردا بتابم....
شاعر: مریم امیری پارسا
تهیه: فهیمه امرالله_شبکه کودک و نوجوان تبیان
برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 416 تاريخ : پنجشنبه 24 تير 1395 ساعت: 8:20
گاو قصه ما تا زمانی که غذا بود به خوردن ادامه می داد.در کنار این گاوها چند تا گوسفند و الاغ هم بودندکه بعضی وقت ها گاو شکمو وقتی می دید آن ها نیستند به سمت غذا حیوانات می رفت و آن ها را می خورد.
الاغ بیچاره باید هر روز کلی کار می کرد و برای گاو و گوسفندان غذا می آورد و به خاطر این که گاو شکمو کلی غذا می خورد مجبور بود این راه را 2یا 3 بار برود.حیوانات به گاو شکمو می گفتند: آن قدر غذا نخور دل درد می گیری و وزنت زیاد می شود.
ولی اصلا گوش گاو بدهکار نبود از صبح تاشب غذا می خورد و می خورد و می خورد.بالاخره کار کردن زیاد باعث شد که الاغ بیچاره مریض شود .و به همین خاطر قرار شد که چند روزی که الاغ بیمار شده گاو و گوسفندان برای چرا به صحرا بروند.
گاو پر خور که تا به حال به صحرا نرفته بود آرام آرام پشت سر بقیه به راه افتاد. اما به خاطر پاهای گنده وگوشت آلودش نمی توانست به بقیه برسد بنابراین عقب ماند و راه را گم کرد. علف زار ها کم تر می شد و فقط خاک بود و بیابان.
گاو شکمو که خیلی ترسیده بود به این طرف و آن طرف می رفت. چند ساعتی گذشت و گاو شکمو خیلی گرسنه اش شد. بقیه گاو و گوسفندان هم که دیده بودند گاو شکمو نیست به سگ گله خبر دادند.
گاو شکمو روی زمین دراز کشیده بود به حرف دوستانش که می گفتند نباید آن قدر پرخوری کنی، فکر می کرد که یک باره صدای سگ آمد. با خوش حالی از جا پرید و به دنبال سگ گله راه افتاد و در راه تصمیم گرفت که از آن به بعد دیگر پرخوری نکند.
شهرزاد فراهانی- قصه های شب
روزی از روزها گرگ بدجنسی بود که روباهی زند گی می کرد روابه به دنبال راه حل بود تا از دست گرگ فرار کند تا این که......
برچسب : نویسنده : فرومی koddak بازدید : 230 تاريخ : پنجشنبه 24 تير 1395 ساعت: 8:20